|
شنبه 14 خرداد 1390برچسب:, :: 16:57 :: نويسنده : alireza
A young girl came home from a date looking sad. She told her mother, “Charles proposed to me a few minutes ago.”
دختری ناراحت از سر قراری می آید خانه و به مادرش میگه:چالز چند دقیقه پیش از من خاستگاری كرد مادر : پس چرا این قدر ناراحتی؟ دختر : آخه چالز میگه من كافرم و به جهنم اعتقاد ندارم مادر: به هر حال باهاش ازدواج كن .با ما كه باشه نشونش میدیم كه چقدر اشتباه فكر می كنه با عضو شدن در خبرنامه ی ما نظرات شما عزیزان: ![]()
![]() |